بام
گذشته،سروده استادراهی بمناسبت شصت وهشتمین سالروز میلادش درشب یلدا
بام گذشته
شب قریهی من
با تابستانی سوخته
هر ساله
و دم کرده گاهی
در نوازش خنکای «کولر»
گونههایم
لبهایم
به یاد میآورند
تفبادهای گذشته را
ذائقهام در هجوم گس «کالباس»
فریاد میکند
طعم فلفلرنگ آبگوشت را
از رکورد مسابقهی تریتخوری
در ازدحام عیالواری پدر
[مادرم هنوز هم نوشابه نمینوشد و هر چیز در بطری باشد]
ناخنکی به آبدوغخیار مادر میزنم
جای پدر خالیست
امشب بسترم را بر بام گذشته خواهم گسترد
بد نیست با جوانیام قدم بزنم
تا افق قریه
آنجا که پیش از این
میرفتم هر شب
همراه با تنهاییام
شاید او کنار چشمه
بهانهاش را میشوید هنوز
آه!
خفه کرده است
جوی بتونی
زمزمهی آب را
و دزدیده است
نئون
مهتاب را
شب پردهی خوبی بود
در گریز از نگاههای نااهل
که دریدندش
و او
که بهانهاش را میشست
هر شب
کنار چشمه
در من باقی است
و بهانهای که شسته نشد هرگز
در او
ریگی در جوی میاندازم
شتک به روی کسی نمینشیند
و او
رویش را برنمیگرداند
با لبخند
در قاب پنجرهای میایستم
خوابیده در کوچه
زیر رگبار موسیقی جاز
که از پنجره میبارد
محو سایههایی که میرقصند
جوانیام از من گذشته است
ایستاده در افق پیشین
محو یک آواز
«گرگرو» میخواند:
«یه شو گریه توچشمام خونه داره
یه بغضه، بغض ابر نوبهاره
عزیزو سوز باشی فصل فردا
بذار اشکی به دامونت بباره»
نور میرقصد
در ویترین
نگاه عروسک هیچ نمیگوید
نگاه کن!
فانوس آبیار است در دشت
سوسو میزند
چه نور گندمرنگی!
امشب بسترم را بر بام گذشته خواهم گسترد
و بیدار خواهم ماند
تا آمدن پروین
در عطر مناجات مادر بزرگ:
«یارب در خلق تکیهگاهم نکنی
محتاج گدا و پادشاهم نکنی
موی سیهام سپید کردی به کرم
با موی سپید روسیاهم نکنی»
پروین همیشه دیر میآید
بازمیگردم
شاید او کنار چشمه
بهانهاش را میشوید هنوز
ریگی در جوی میاندازم
شتک به روی کسی نمینشیند
و او
رویش را برنمیگرداند با لبخند
محمد مستقیمی - راهی
دهستان چوپانان...
ما را در سایت دهستان چوپانان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : choopananvatano بازدید : 204 تاريخ : دوشنبه 17 دی 1397 ساعت: 18:23